اولین های هدی
دیروز رفتیم اسب سواری خیلی حال داد جاتون خالی و خیلی هم خسته شدیم
هدی هم سوار اسب شد
اینم یکی دیگه ش همراه با بابا
سوار کاری
بعدش رفتیم کنار یه سد نزدیکای اون باشگاه سوارکاری
اونجا یه دونه دریاچه بود که همه ی مارو گلی کرد در حد افتضاح چون میخواستیم بریم کنار اب همه مون شدییم گلی
کنار همون دریاچه هدی در حال میل نمودن سنگ
اون روز هم رفتیم شاهگلی هدی برای اولین با توی عمرش سوار وسایل بازی شد عکساش تو موبایل بابامه میزنم تو کامپیوتر براتون نشون میدم
اینم یه عکس تصادفی از کودکی هدی همراه با شاسخین صبا دختر عمه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی