تک هدیه خدا

روز 4 خرداد روز تولد  ضحی بود و من براش دو تا خودکار رنگی خریدم و مامان بابا براش لپتاب خریدن !!!!!!!!! بعدشم برا من هیچی نخریدن واقعا که ......................................   و در روز 8 خرداد اولین دندون من در فک پایین در سمت راست ظاهر شد و همه داشتن غش میکردن نمیدونم براچی مگه شاهکار کردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خوب یه دندون در اوردم دیگه مشکلی هس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ...

من یه ژیمناستیک کا رحرفه ای ام!!!!!!!!!!!!!! ما اصولا با کلاس تشریف داریم و بعد این که از حموم درمیایم یه عکس خوگشل میگیریم!!!!!مثل همین دست اخرم موقع خوابیدن پتو مونو بغل میکنیم و میخوابیم!!!!!!! ...

اینجا رو که الان مشاهده میکنین من توی خواب خودمو پیچوندم توی پتو  وله و لورده شدم!!!!!١   بعدشم میرم توی کهنه شویی و تصمیم میگیرم تا خودمو توی اون بشورم!!!! ...

عشق میبارد... اشک نیز هم .... کودکی از نیستس به هستی میرسد... و بانویی از زن بودن به مادر شدن... و امید دوباره ی پروردگار بر رویش عشقی دوباره... به چشاندن شهدی شیرین به فرشته ای دیگر بر روی زمین... مادر... خدای مهربانم.... اشک هایم را از گونه هایم برگیر تا نگاه مهربانم را دوباره بنگرم.. چه خوشبخت بودم که نام فرشته ای را بر روی پیشانیم نوشتند در نخستین لحظه ورودم به این دنیای بزرگ.... چه خوشبخت تم که این روزها نام آن فرشته بر قلبم حک شده است...... ...

ببین برات ناس میکنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ...

ببین منو زرنگم شنل  ابجی رو میخورم لباسایه خوشگلمو ببین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!   من دیگه بزرگ شدم قوی شدم لازم  نیس کسی منو بلند کنه خودم بلند میشم به همه دستور میدم!!!!!!!!!!!!! ...

تو راه سرعین با بابایی تو خود سرعین با مامانی ...

من یه نی نی استقلال یافته اممممممممممممممممممم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ...

این جا هدی توی میزی که جلوی مبله نشسته و جزیی از وسایل خونه شده!!!!!!!!!!!!! ...